فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

(7) کلینی در کتاب الکافی میگوید: «أن الأئمة يعلمون متى يموتون، وأنهم لا يموتون إلاَّ باختيار منهم». «ائمه میداند که چه زمانی میمیرند، و آنها جز با اختیار خودشان نمیمیرند»، و مجلسی در کتابش (بحار الانوارحدیثی را ذکر میکند که میگوید: «لم يكن إمام إلاَّ مات مقتولاً أو مسموماً». «هیچ امامی نبوده مگر آن که او را کشتهاند یا مسمومش کردهاند»؛ اگر آن گونه که کلینی و حر عاملی گفتهاند امام غیب میداند، پس امام آب و غذایی را که به او داده میشود میداند و اگر مسموم باشد میداند که مسموم است، و از خوردن آن پرهیز میکند، اگر پرهیز نکند و آن را بخورد و بمیرد خودکشی کرده است؛ چون او میداند که غذا سم دارد!بنابراین پس او خودکشی کرده است، و پیامبر ص میفرماید هر کس خودکشی کند به دوزخ میرودپس آیا شیعه چنین چیزی را برای ائمه میپسندند؟!.

 

 

(8) الحسن بن علی م با اینکه یاوران و لشکریانی داشت و میتوانست جنگ را ادامه دهد اما با معاویه صلح کرد، و در مقابل برادرش حسین با اینکه افرادش کم بودند و میتوانست صلح کند و جنگ را رها کند علیه یزید قیام کردپس یکی از دو برادر کارش درست بوده و دیگری کارش اشتباه بوده است؛ زیرا اگر دست کشیدن الحسن و صلح کردن او با اینکه توانایی جنگیدن را داشت به جا بوده است؛ قیام حسین بدون آن که قدرتی داشته باشد، با اینکه میتوانست صلح کند اشتباه است، و اگر قیام حسین با اینکه توانایی نداشت به حق و به جا بوده است، صلح کردن الحسن و دست کشیدن او از جنگ با اینکه قدرت داشت اشتباه بوده است!

و این امر شیعه را در وضعیت دشواری قرار میدهد؛ چون اگر بگویند هر دو بر حق بوده و کارشان به جا بوده است دو چیز متضاد را جمع کرده و تایید نمودهاند، و جمع کردن دو چیز ضد و نقیض برخلاف اصولشان است، و اگر بگویند که کار الحسن نادرست و باطل بوده است باید امامت او را هم باطل و نادرست قرار دهند، و اگر امامت او نادرست و باطل باشد امامت و عصمت پدرش باطل میشود؛ چون پدرش او را جانشین خود قرار دادو طبق مذهب شیعه امام معصوم جز امام معصومی همانند خودش کسی دیگر را جانشین خود قرار نمیدهد.

و اگر بگویند کار حسین نادرست و بیجا بوده است، باید بگویند که امامت او باطل و معصوم نیست، و نیز امامت و عصمت همه فرزندانش را باید باطل قرار دهند، چون امامت و عصمت از طریق حسین به فرزندانش رسیده استو وقتی امامت و عصمت او باطل گردد امامت و عصمت همه باطل میشود!

 

 

(10) در جلد اوّل کتاب الکافی الکلینی اسم کسانی ذکر شده است که برای شیعیان احادیث پیامبر و گفتههای اهل بیت را روایت کردهاند، برخی از این افراد عبارتند ازمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر، أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ، عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ، عُمَرَ ابْنِ أُذَيْنَةَ، عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ، إبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ، عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ، مُوسَى بْنِ عُمَرَ، الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ، میبینید که همه این روایان اسم خودشان یا اسم پدرشان عمر استسؤال اینجاست که چرا اینها عمر نامیده شدهاند؟!

 

(12) اگر چنان که شیعیان ادّعا میکنند قمّهزنی و خونین کردن سر و نوحهسرایی و زدن به سر و سینه پاداش بزرگی دارد پس چرا آخوندها قمّه نمیزنند و سر و صورت خود را خونین نمینمایند؟

 

 

(13) شیعه میگویند که هزاران صحابه در غدیر خم حضور داشتند، و همه شنیدند که پیامبر ص علی را به عنوان جانشین خود بعد از وفاتش تعیین کرد؛ اگر چنین است پس چرا از هزاران صحابه یکی نیامد و به خاطر غصب شدن حق علی اعتراض نکرد، حتی عمار بن یاسر و مقداد بن عمرو و سلمان فارسی ن چیزی نگفتند و یکی از اینها نیامد و نگفتای ابوبکر چرا خلافت را از علی غصب میکنی و حال آن که میدانی که پیامبر ص در غدیر خم چه گفت؟!.

 

 

(17) وقتی علی میدانست که خداوند او را خلیفه کرده پس چرا با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد؟!

اگر بگویید قدرت و توانایی نداشت، پس کسی که قدرت ندارد صلاحیت امامت را ندارد، چون فقط کسی میتواند امام باشد که توانایی به دوش گرفتن بار امامت را داشته باشد.

و اگر بگویید امام توانایی داشت اما او خودش از تواناییاش استفاده نکرد، پس این خیانت است و خائن نمیتواند امام باشدو برای رهبری مردم نمیتوان به او اعتماد کردو امام علی از خیانت و ... پاک است حاشا بر او كه خائن باشد.

پس پاسخ شما اگر پاسخ درستی دارید چیست؟

 

 

پاسخ به سوالهای سليمان بن صالح الخراشي

 

 

 

پاسخ سوال 7 : در اینجا اقای الخراشی یک حدیث از کافی اورده است ، ما اصلا به اینکه این حدیث در کافی است یا نه ، اگر هست اصلا سند دارد یا نه ، اگر سند دارد ایا سندش معتبر است یا نه اصلا کاری نداریم و فقط می اییم سیره یکی دو تن از امامان معصوم همانند امام علی و امام حسین را بررسی میکنیم.

روایات زیادی امده است که هم پیامبر و هم امام علی میدانستند که چگونه و در کجا و توسط چه کسی شهید میشوند.

روایاتی از اهل سنت که برای امام علی امده است :

آقاي احمد بن حنبل، رئيس حنابله، در مسندش از زيد بن وهب نقل مي کند:

اتق الله يا علي فانک ميت، فقال علي: لا، بل مقتول ضربة علي هذا تخضب هذه.

روزي تعدادي از خوارج پيش حضرت علي (عليه السلام) آمده بودند. يکي از خوارج به نام جعد بن بعجه به حضرت علي (عليه السلام) گفت: تو يک روزي خواهي مرد. اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود: خير، من نخواهم مرد، بلکه به شهادت خواهم رسيد. ضربتي بر فرق من وارد مي شود که محاسن من خضاب خواهد شد.

مسند احمد، ج1، ص91 - كنز العمال، ج11، ص297 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج42، ص544

همچنين ابن کثير دمشقي سلفي در البداية و النهاية، ج7، ص358 نقل مي کند:

و الذي فلق الحبة و برأ النسمة لتخضبن هذه من هذه الحيته من رأسه، فما يحبس أشقاها.

اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود: قسم به خدائي که بشر را آفريد و دانه را شکافت، اين محاسن من از خون سرم خضاب خواهد شد. چرا آنکه مي خواهد مرا به شهادت برساند، آماده نمي شود.

یا

جابر بن عبدالله هم روايت کرده که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

انک مقتول و هذه مخضوبة من هذه لحيته من رأسه.

علي جان! تو به شهادت خواهي رسيد. اين محاسنت با خون سرت خضاب خواهد شد.

معجم کبير طبراني، ج2، ص247 - مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص136

جمله اي دارد از عايشه:

رأيت النبي صلى الله عليه و آله التزم عليا و قبّله و هو يقول بأبي الوحيد الشهيد.

عايشه مي گويد: ديدم پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روزي حضرت علي (عليه السلام) را در بغل گرفته است و به سينه چسبانده است و او را مي بوسد و مي گويد: پدرم فداي آن باد که تنها و غريب به شهادت مي رسد.

مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص138 - مسند ابويعلي، ج8، ص55 - تاريخ دمشق ابن عساکر، ج42، ص549 - مناقب خوارزمي، ص65، حديث34

 

و اما در مورد قاتل ان حضرت

در اینجا به یک روایت اشاره میشود.

پیامبر فرمود :

من اشقي ثمود؟ من عقر الناقة. من اشقي امتي؟ قال: الله اعلم، قال: قاتلک.

شقي ترين فرد قوم ثمود کيست؟ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: کسي که ناقه را پي کرد. شقي ترين امت من کيست؟ حضرت علي (عليه السلام) فرمود: خداوند بهتر مي داند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: قاتل تو، شقي ترين امت من است.

معجم کبير طبراني، ج2، ص247 - تاريخ دمشق، ج42، ص550 - مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص136

 

امام حسین

 

قضيه شهادت امام حسين (عليه السلام) چيزي بود كه همه صحابه از قضيه خبر داشتند. اينكه ابن عباس و عبدالله بن عمر اصرار مي كند كه آقا امام حسين (عليه السلام) به كوفه نرود، بخاطر همين قضاياست. اينكه عمر سعد قاتل امام حسين (عليه السلام) است، همه مي دانستند. در برخي از تواريخ هست كه وقتي عمر سعد وارد مي شد، مردم مي گفتند: جاء قاتل الحسين (عليه السلام): قاتل امام حسين (عليه السلام) آمد. حتي خود عمر سعد مي گفت من با اين عبادت و تقوايم، مگر مي شود قاتل امام حسين (عليه السلام) فرزند رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشم. برخي به عمر سعد مي گفتند كبوتر مسجد، او سجاده اش از مسجد برچيده نمي شد. حتي اين قضيه در منابع شيعه و أهل سنت آمده كه وقتي آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) مشغول خطبه خواندن بود و فرمود سلوني قبل أن تفقدوني: از من بپرسيد قبل از اينكه مرا از دست بدهيد، پدر عمر سعد وقتي برگشت گفت يا علي بگو موي سر من چقدر است؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفت اگر بخواهم بگويم، خواهم گفت؛ ولي بدان در گهواره خانهات يك نوزادي (در برخي منابع: گوساله) داري كه او فرزندم حسين (عليه السلام) را خواهد كشت. اين قضايا كاملا روشن و واضح بود و خبر داشتند.

شرح نهج البلاغه إبن أبي الحديد، ج2، ص286

یا

مير المومنين عليه السلام براى مردم سخنرانى مى كرد، در ضمن سخنرانى فرمود:
مردم از من بپرسيد پيش از آن كه در بين شما نباشم ، به خدا سوگند! از هر چيز بپرسيد پاسخ خواهم گفت .
سعد بن وقاص به پا خاست و گفت :
اى اميرالمؤ منين ! چند تار مو در سر و ريش من است !
حضرت فرمود:
به خدا قسم ! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همين سوال را از من خواهى كرد!
آنگاه فرمود:
اگر حقيقت را بگويم از من نمى پذيرى ، همين قدر بدان در بن هر موى سر و ريش تو شيطانى لانه كرده و در خانه تو گوساله اى (عمر بن سعد) است كه فرزندم حسين را مى كشد. عمر سعد در آن وقت كودكى بود كه بر سر چهار دست و پا راه مى رفت ( بحار: ج 10، ص 125)

یا

عبد الله بن زمعه مي گويد : امّ سلمه به من خبر داد که : در يكى از شب ها، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خوابيده بودكه ناگهان با حالت اضطراب و نگرانى از خواب بيدار گشت . دوباره دراز كشيد و خواب چشمهايش را ربود . طولى نکشيد که باز بيدار شد ؛ در حالي كه اضطرابش كمتر از بار اوّل به نظر مىرسيد . مجدداً دراز كشيد و خوابش برد و بيدار گشت ؛ در حالي كه مقدارى خاك سرخ رنگ در دستش بود و آن را مىبوئيد و مىبوسيد ! عرض كردم : يا رسول الله ! اين تربت چيست ؟ در پاسخ فرمود : جبرئيل به من اطلاع داد كه حسين (عليه السلام) را در سرزمين عراق به شهادت مىرسانند . از جبرئيل درخواست كردم تا از خاك سرزمينى كه در آن به شهادت مىرسد به من ارائه دهد . اين تربت ، همان تربت است .

حاكم نيشابوري مي گويد : اين حديث طبق نظر بخارى و مسلم ، از احاديث صحيح است ؛ اما آن ها روايت نكردهاندالمستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 4 ، ص 398 .

 

پس در اینجا مشخص شد که هم پیامبر و هم معصومین میدانستند در کجا و چگونه شهید میشوند.

حال باز هم با اینکه میدانستند چگونه شهید میشوند ایا نباید به محل قتل خود پای نمیگذاشتند و به قول اقای الخراشی خودکشی نکنند !!! ؛ مثلا امام علی به مسجد نمیرفت یا امام حسین به کربلا نمیرفت.

جواب :دوست گرامی !!! مثلا حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند. چون هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود، که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعتها و زنده کردن سنتها قیام کرد.
امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش ـ حتی بچة شیرخوارة او ـ شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت .
امام برای شهادت حرکت کرده بود. با این حساب هیچ چیز نمی توانست مانع حرکت حضرت به سمت کربلا گردد، حتی شهادت مسلم و بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه .
هرگاه دین دستخوش تصرف و تغییر و تبدیل شده و آداب آن توسط دشمنان از بین برود، واجب است مسلمانان به یاری دین برپاخاسته و خطرات را از آن دفع نمایند، حتی اگر منتهی به مرگشان شود.
واضح است حکومت مردی شریر و مشهور به فساد و میگساری و سگ بازی مانندیزید برای اسلام بزرگ ترین خطر بوده، اگر بدون اعتراضی ، زمان جلو میرفت و توسط کسی حکومت وی مورد اعتراض قرار نمیگرفت ، مفاسد آن جبران ناپذیر بود و سبب محو آثار اسلام می شد.
تکیه زدن چنین رجّاله ای بر مسند خلافت پیامبر(ص) ، افکار عمومی را متزلزل کرده و عقاید را منحرف می ساخت. چه بسا کسانی روی این اصل و با دیدن اعمال و حرکات یزید به ساحت قدس پیامبر(ص) و برنامه های اسلام بدبین می شدند. اگر شخصیتی مانندامام حسین (ع)بر او اعتراض نمینمود و خلافت او را باطل اعلام نمیکرد، این اشتباه در دلها قوّت می گرفت . وانگهی سبب می شد اکثر افراد جامعه به سمت و سوی افکار و عقاید و اعمال یزید سوق داده شوند.
چون که رب البیت دف گیرد به دست بیت و ما فی البیت رقاصی کنند
با این وجود امام بر خود فرض دانست ادای وظیفه نماید و علیه دستگاه قیام کند، هر چند می دانست قیام اومنجر به شهادت وی و یاران و خاندانش خواهد شد.
کشته شدن او در راه خدا و اسارت خاندانش مطلوب ومحبوب خداوند بود. البته امر به شهادت در حقیقت امر به ایستادگی و استقامت بود.
بنابراین قیام و نهضت امام حسین(ع) یک وظیفه و تکلیف الهی بود که باید آن را محقق میساخت گرچه به شهادت خود و جوانان و یارانش بیانجامد تا جلوی نابودی اسلام رابگیرد.

پس میبینید که میدانستند چگونه کشته میشوند ، برای همین است که اختیار نیز در اینجا معنی پیدا میکند.

حال اجازه دهید چند سوال از ایشان بپرسیم.

اهل سنت میگویند عمر با ملائکه صحبت میکرد. نمونه زیر را در نظر بگیرید :

محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مينويسد :

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَدْ كَانَ فِيمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ رِجَالٌ يُكَلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَر .

صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 200 .

أبوهريره گويد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : به درستي كه پيش از شما در ميان بني اسرائيل كساني بودند كه با ملائكه سخن ميگفتند ؛ با اين كه پيامبر نبودند ، اگر در امت من چنين كسي باشد ، آن شخص عمر بن الخطاب است .

قسطلاني ، عالم معروف اهل سنت در شرح اين روايت مينويسد :

ليس قوله " فإن يكن " للترديد بل للتأكيد كقولك : إن يكن لي صديق ففلان . إذ المراد اختصاصه بكمال الصداقة لا نفي الأصدقاء ، وإذا ثبت أن هذا وجد في غير الأمة المفضولة فوجوده في هذه الأمة الفاضلة أحرى .

إرشاد الساري شرح صحيح البخاري ، ج6 ، ص 99 .

اين كه پيامبر اسلام فرمود : " فإن يكن = اگر باشد " براي اين نيست كه بگويد عمر با ملائكه صحبت نميكرده ؛ بلكه تأكيد ميكند كه او حتماً اين چنين بوده است . مثل اين كه شخصي بگويد : اگر من دوستي داشتم ، فلاني بود كه در اين صورت مراد وي اين است كه اين شخص بهترين دوست من است نه اين كه من دوستي ندارم .

ونيز وقتي ثابت شود كه در امتهاي گذشته چنين چيزي ديده شده ، در امت اسلامي كه از امتهاي ديگر برتر است ، به طريق اولي يافت خواهد شد .

از اين گذشته ، برخي از علماي اهل سنت تصريح كردهاند كه عمر با ملائكه گفتگو ميكرد . ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق و متقي هندي در كنز العمال مينويسند :

قال الشعبي إن لكل أمة محدثا وإن محدث هذه الأمة عمر بن الخطاب .

تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 95 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 12 - ص 600 .

شعبي گفته است كه هر امتي محدَّث (كسي كه با ملائكه صحبت ميكند) داشته است و محدث اين امت عمر بن الخطاب است .

حال سوال اینجاست که این عمر که با ملائکه گپ میزده است !!! ، ایا از انها نپرسیده که چگونه کشته میشود تا از کشته شدن خود جلوگیری کند ؟

یا این را وهابیون بگویند که میگویند ابن تیمیه اینده را میدید ، ایا ابن تیمیه نمیدانست که به خاطر فتواها و صحبتهای مضحکش او را به زندان خواهند انداخت و او تا مردن در زندان زندانی میباشد.پس چرا او از مردن خود در زندان جلوگیری نکرد ؟پس چرا خودکشی کرد.

 

 

 

جواب سوال 8 : دوست عزیز کار هیچکدام اشتباه نبوده است. در بالا دلایل جنگ را برای امام حسین برشمردیم و در اینجا نیز دلایل صلح امام حسن را برای شما برمیشماریم :

آن گاه که امام علی به شهادت رسید و مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند و حضرت حکومت را در دست گرفت، مردم آمادگى روحى براى مبارزهاى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند، به چند دلیل:
1- 
جنگهاى قبلى (صفین، نهروان و جمل)؛
2- حیلهگرى و تزویر معاویه و سست عنصرى بسیارى از مردم ؛
3- خطرات بیرونى که جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مىکرد و درگیرى داخلى، آنان را براى حمله به مسلمانان بر مىانگیخت؛
4- حفظ جان شیعیان باقى مانده ؛
5- روشن کردن حیلهگرى های معاویه و شناساندن چهره واقعی وی به مردم نا آگاه و سطحی نگر .
پس از شهادت حضرت على (ع)، امام مجتبى منبر رفت و بعد ازحمد و ثناى الهى و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبیا و تمجید و تعریف از پدر مظلومش ومعرفى خود و خاندان رسالت، مردم با او بیعت نمودند. از فرداى آن روز امام، کارگزاران وحکّام خودرا در ولایات منصوب نمود. جاسوسى را که از طرف معاویه وارد کوفه شده بود، دستگیر کردند و گردن زدند و به ابن عباس ،حاکم خود در بصره نوشت : جاسوس دیگرى را که از طرف معاویه وارد بصره شده است ، بگیر و گردن بزن . به دنبال آن نامه اى با لحن تند به معاویه نوشت که : جاسوس مى فرستى و مکر و حیله ها مى¬کنى ؟! از قرار معلوم گویا قصد جنگ دارى ! اگر چنین است ، من آمادهام.
معاویه ، جواب نامه را نوشت و براى حضرت فرستاد. مکاتبه بین حضرت و معاویه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاویه لشکر فراوانى آماده کرده و به عراق گسیل داشته است .
از طرفى با منافقان و خارجیان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت على(ع) جرأت اظهار مخالفت نداشتند، به وسیله جاسوسان خود تماس گرفت که : اگر حسن بن على (ع)را بکشید، به هر کدام دویست هزار درهم خواهم داد و یکى از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد.
امام مجتبى پس از اطلاع ، منبر رفت و مردم را براى مقابله با معاویه ترغیب کرد. ابتدا با سردى مواجه شد، ولى بالاخره گروه زیادى را جمع کرد و از کوفه بیرون رفتند و در نخیله پس از تقسیم و گروه بندى لشکر، عدهاى را براى مقابله با لشکر معاویه فرستاد، امّا طولى نکشید که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانى به معاویه پیوسته و شیرازه لشکر متلاشی شده است. حتى به حضرت خبر دادند گروهى از فرماندهان به معاویه پیام دادهاند: در صورت تمایل ، حسن بن على را دست بسته تحویل شما خواهیم کرد. امام مجتبی (ع) ضمن خطبه ای خطاب به لشکریانش فرمود:
«
ویلکم ! والله إنّ معاویة لایفی لأحدٍ منکم بما ضمنه فی قتلی، و إنی أظن إن وضعتُ یدی فییده فاسلمه لم یترکنی ادین بدین جدی ...؛ وای بر شما ! سوگند به خدا! معاویه به وعده هایی که برای کشتن من به شما داده است عمل نمی کند و اگر من تسلیم او گردم باز اجازه نمی دهد بر اساس دین جدم رفتار نمایم .
حضرت احساس کرد جان خود و پیروانش در خطر جدى قرارگرفته است . مهمتر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه بین مردم پیدا کرده بود، اگر امام و یارانش شهید می شدند، خونشان هدر میرفته و چندان اثرى نداشت.
امام از راه ناچاری و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه ، صلح نامه را امضا نمود.
بنا به گزارش مورخان در صلح نامه موادّى گنجانده شده بود، از جمله این که معاویه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند و بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید و شیعیان على (ع)در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند. نیز حضرت امیرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند.
روشن است عمل به این مواد به ضرر معاویه تمام می شد. اگر به آن ها عمل نکند، چهره واقعیاش که سعی بسیار در پنهان کردن آن داشت، بین مردم آشکار خواهد شد ، و آنان مىفهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست. همان طور که پیش بینی می شد، چون امام مجتبی با معاویه بیعت کرد، وی به هیچ کدام از مطالبی که در صلح نامه آمده بود و آن ها را خود نوشته و برای امام مجتبی ارسال کرده بود ،عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برای همگان آشکار ساخت .


افزون براین معاویه قابل مقایسه با یزید پسرش نبود، زیرا:


اوّلاً: معاویه ، پیامبررا درک کرده بود و صحابى به شمار مى آمد، برخلاف یزید؛
دومً: عنوان کاتب الوحى را داشت . مى گویند: یکى از نویسندگان وحى آسمانى معاویه بود؛
سوم: مهمتر از همه با این که فاسد و فاسق بود ، امّا مى دانست اگر بخواهد حکومتش دوام داشته باشد، باید شئون اسلامى را در ظاهر رعایت کند .اودر این امر به حدّى متظاهر بود که بسیارى از مردم حتّى برخى از زاهدان لشکر امام على (ع)مردد مى شدند که آیا حق با على است یا بامعاویه ! او در عقل معاش و امور دنیایی و مکر و حیله سرآمد همگان بود .
چهارم: سالها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکمرانى مى کرد و گروهى را با پول و ثروت ، عدهاى را با دادن پست و مقام، برخى را از طریق رعب و تهدید و بالاخره دسته چهارم را با تزویر و تظاهر به اسلام، ساکت کرده بود. کسى حرف نمى زد یا حق حرف زدن نداشت . معاویه به گونه اى بر اوضاع مسلّط شده بود که مىتوانست هر کسى را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همین خاطر، امام حسین بعد از امام مجتبى ده سال با معاویه زندگى کرد، که جز انتقاد از طریق نامه و صحبت کارى نکرد.
امّا یزید از هر جهت با معاویه فرق داشت . او آشکارا فسق و فجور مرتکب می شد و بی اعتقادی خود را آشکار میکرد.
اگر معاویه به واسطه صلح نامه با امام حسن (ع)خلافت را به دست آورد ولی یزید هیچ مبنایی برای به عهده گرفتن خلافت نداشت و پدرش برخلاف مواد قطعنامه به زور از مسلمانان برای او بیعت گرفته بود .
او بعد از مرگ معاویه به عنوان امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان بر اریکه خلافت تکیه زد؛ کسى که پاى بند چیزى جز شهوات و تمایلات حیوانى نیست و شراب مى خورد و با میمون ها بازى مى کند و...
در چنین اوضاعی امام حسین (ع)قیام کرد و این اهداف را دنبال نمود:
1ـ زنده کردن اسلام .
2ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهیت امویان .
3ـ احیاى سنّت نبوى و سیره علوى .
4ـ اصلاح جامعه و بیدار کردن امت .
5ـ از بین بردن سلطه استبدادى بنى امیه .
6ـ آزادسازى ملّت از سلطه و زور.
7ـ حاکم ساختن حق و نیروبخشیدن به حق پرستان .
8ـ تأمین قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع .
9ـ از بین بردن بدعت ها و کجروى ها.
10- اعتراض به موروثی شدن خلافت.
11ـ زنده کردن سنّت مهم امر به معروف و نهى از منکر.
اگر امام حسین در عهد یزید قیام نمیکرد، برپیکره اسلام زیانی جبران ناپذیر وارد می شد.
امام حسین در زمانى قرار گرفته بود که بدعت هاى زیادى در اسلام به وجود آمده بود، که مى دانست اگر قیام نکند، چیزى از اسلام باقى نخواهد ماند. چنان که فرمود: وقتى زمامدار حکومت اسلامى افرادى مثل یزید باشد، باید فاتحهء آن را خواند. از طرفى مى دانست که جد بزرگوارش فرمود:« آن جا که بدعت ها ظاهرگردد، بر عهدة عالمان است که حقایق را بگویند، و اگر کتمان کنند، لعنت خدا بر آنان باد» 
او در زمانی قیام نمود که انحراف دستگاه حکومت چند برابر شده بود. از نظر اجتماعى نیز اوضاع بر اثر ظلم و بیدادگرى حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضایتى عمومى بیداد مىکرد. بنابراین یکى از شرایط انقلاب فراهم آمده بود ولى شرط دیگر - که وجود روح حماسه و ایثارگرى است- جز در تعداد اندکی فراهم نبود. بنابراین بر امام لازم بود که از همین مقدار استفاده کند و موقعیت را از دست ندهد. و هر چند در چنان وضعیتى نمىتوانست پیروزى نظامى به دست آورد، ولى حرکتى پدید آورد که پایه نظام ستمگر را لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادى خواهان جهان دمید و آثار بسیار گرانبهایى در تاریخ بشر بر جاى گذارد.

پس میبینید که نه کار امام حسین اشتباه بوده است و نه کار امام حسن ؛ و هر دو برای خدا کار کرده اند.

 

اما سوال ما از شما :

 

1 - شما مىگوييد پيامبر اكرم ( ص ) خليفه معيّن نكرد و تعيين آن را به عهده مردم گذاشت . 

اگر اين كار حضرت ، حقّ و به صلاح امّت و تضمين كننده هدايت مردم بود ، پس بر همه واجب است از او متابعت كنند ؛ چون كار او بايد براى تمام خداجويانى كه معتقد به قيامت هستند ، الگو باشد : ( لقد كان لكم في رسول اللّه أسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه واليوم الآخر ) الأحزاب : 21 . . 

بنا بر اين ، كار ابوبكر كه خليفه معيّن كرد بر خلاف سنّت پيامبر ( ص ) و موجب ضلالت امّت بود

و همچنين كار عمر كه تعيين خلافت را به عهده شوراى ششنفره نهاد نيز برخلاف سنت پيامبر ( ص ) وسيره ابوبكربود . 

و اگر چنانچه بگوييد كار ابوبكر و عمر به صلاح امّت بود ، پس بايد ملتزم باشيد كه كار رسول اكرم ( ص ) صحيح نبوده است ، نستجير باللَّه من ذلك ر . ك : المناظرات في الإمامة ، ص 246 و 259 ؛ قصص العلماء : 391 ؛ مناظره شيخ صدوق با ملك ركن الدولة و مناظره مأمون با علماى اهل سنّت . .

پيامبری که براى چند روز كه از مدينه بيرون مىرفت يكى از اصحاب خودرا به عنوان جانشين معيّن مىفرمود : « لأنّ النبيّ - صلّى اللَّه عليه وسلم - استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه » تفسير القرطبي ، ج 1 ، ص 268 . 

ابن اُمّمكتوم را در 13 مورد از غزوات ، مانند : بدر ، اُحد ، ابواء ، سويق ، ذات الرقاع و . . . به عنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود عون المعبود لعظيم آبادي ، ج 8 ، ص 106 ؛ كنز العمال ، ج 8 ، ص 268 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج 4 ، ص 209 ؛ الإصابة ، ج 4 ، ص 495 ؛ المغني لإبن قدامه ، ج 2 ، ص 30 . . و همچنين « ابو رهم » را به هنگام عزيمت به مكه ، جنگ حنين و خيبر ، « محمد بن مسلمه » را در جنگ قرقره ، « نميلة بن عبد اللّه » را در بنى المصطلق ، « عويف » را در جنگ حديبيّة و . . . به عنوان خليفه خود قرار داد التنبيه والإشراف للمسعودي ، صص 211 ، 213 ، 214 ، 215 ، 216 ، 217 ، 218 ، 221 ، 225 ، 228 ، 231 و 235 ؛ تاريخ خليفة بن خيّاط ، ص 60 . 

بنابر اين ، آيا معقول است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) كه براى خروج يك روز از مدينه ، مانند جنگ اُحد كه دريك مايلى مدينه بود ، براى خود جانشين معيّن كند ، ولى امّت اسلامى را بدون جانشين براى هميشه ترك نمايد؟ 

آيا صحيح است كه پيامبر گرامى ( ص ) در جنگ خندق ، كه در كنار مدينه بود ، براى خود جانشين تعيين كند اما براى زمان طولانى بعد از خود ، كسى را به عنوان جانشين معيّن نكرده باشد؟ 

آيا در موارد يادشده ، يك مورد سراغ داريد كه حضرت انتخاب جانشين را به عهده مردم واگذار نموده باشد؟ و يا در يك مورد با مسلمان ها در مورد جانشين خود مشورت كرده باشد؟ 

دقت شود توجیهات خنده دار زیر نشود :

1- اگر پیامبر انتخاب میکردند باید تا قیام قیامت باید برای مردم رهبر انتخاب میکردند و اگر ابوبکر انتخاب میکرد هیچ لطمه ای نمیزد.

2- کلام عم را نیاورید که در هنگام مردن به او او میگویند خلیفه بعدی را انتخاب کن و او نیز میگوید اگر انتخاب نکنم مانند پیامبر عمل کرده ام و اگر انتخاب کنم به سیره مردب که افضل تر از من است (ابوبکر)عمل کرده ام.

 

 

 

جواب سوال 10 : خدا را شکر که شما نپرسیده اید که چرا بعضی از صحابه امامان نامشان یزید بوده است !

مثلا : نام برخي از اصحاب ائمه (ع) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و ... . آيا آنها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟

جواب در اینجا کاملا واضح و معلوم است. پس این نامها در ان زمان رسم و عرف بوده است.

حال شما به ما جواب دهید که چرا عمر نام یکی از 12 فرزند پسر خود را علی نگذاشت تا شیعیان نام فرزندانشان را همنام خلفا قرار دهند ؟ مگر نه اینکه شما نامگذاری را نشانه روابط خوب میدانید ؟ اصلا چرا ابوبکر و عثمان این کار را نکردند ؟

یا چرا در زمان رضا یا محمد رضا شاه مردم ایران نام فرزندان خود را رضا و محمد رضا میگذاشتند ؟ ایا این نشانه این است که مردم از شاهان ملعون ایران خوششان میامده ؟

 

جواب سوال 12 : کمتر کسی از علمای شیعه قمه زنی را مجاز میداند .در اینجا لازم است فتواهای بعضی از مجتهدین شیعه را در این زمینه بیاوریم :

1 - حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي
بر عزاداران عزيز لازم است از كارهايي كه موجب وهن مذهب ميگردد و يا آسيبي به بدن آنها وارد ميكند، خودداري كنند.
2 - فتواي آيه الله علامه امين عاملي(قدسسره(
قمهزني و اعمالي ديگر از اين قبيل در مراسم عزاداري حسيني به حكم عقل و شرع حرام است و زخمي ساختن سر، كه نه سود دنيوي دارد و نه اجر اخروي، ايذاء نفس است كه خود در شرع حرام است و در مقابل اين عمل، شيعهي اهل بيت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشي قلمداد ميكنند و شكي نيست كه اين اعمال ناشي از وساوس شياطين بوده و موجب رضايتخدا و پيامبر و اهل بيت اطهار نيست و البته تغيير نام اين اعمال در ماهيت و حكم شرعي آن كه حرمت است، تغييري نميدهد.(اعيان الشيعه، ج 10، ص 363(
3 - حضرت آيت الله العظمي اراكي(قدسسره(
دستور ولي امر مسلمين مبني بر جلوگيري از اعمال خرافي درعزاداري محرم لازم الاطاعه است.(. رجوع كنيد به کتاب "پيرامون عزاداري عاشورا"، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ص 37)53
4 - حضرت امام خميني(قدساللهنفسهالزکيه(
بسمه تعالي در وضع موجود قمه نزنند، و شبيه خواني اگر مشتمل بر محرمات و موجب وهن مذهب نباشد، مانع ندارد؛ اگر چه روضه خواني بهتر است و عزاداري براي سيد مظلومان از افضل قربات است. (استفتاءات امام، ج 3، سؤالات متفرقه، س 37(
5- حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي(قدسسره(
عزاداري خامس آل عبا از مهمترين شعائر ديني و رمز بقاي تشيع ميباشد؛ ولي بر عزاداران عزيز لازم است از كارهايي كه موجب وهن مذهب و سوء استفاده دشمنان اسلام و اهل بيت(عليهم السلام) ميشود، اجتناب كنند.(. درباره فتواي ايه الله تبريزي متاسفانه نقل قولهاي ناصحيحي منتشر شده است؛ براي دست يافتن به فتواي ايشان ، به ذکر سه مساله از سايت دفتر معظم له ميپردازيم؛
سوال 1832- اين افرادي كه در مجالس سوگواري ائمه اطهار (عليهم السلام) بسيار سينه مي زنند و بدن خود را سُرخ مي كنند و از حالت خود خارج مي شوند، آيا كار درستي انجام ميدهند؟ جواب: بسمه تعالي؛ مانعي ندارد و داخل عنوان جزع است و جزع بر ائمه (سلام الله عليهم) مستحب است؛ والله العالم."
اما در جواب سوال 1851، قمه زني را به عنوان جزع بودن نميپذيرند:
سوال 1851: در زمان حاضر قمه زدن براي امام حسين (عليه السلام) يا به عشق امام حسين(عليه السلام)چه حكمي دارد؟
جواب: بسمه تعالي؛ عزاداري حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) و ساير معصومين (عليهم السلام) به هر صورتي كه عنوان جزع بر آن منطبق باشد، مطلوبيت شرعي دارد. قمه زني في نفسه مانعي ندارد، و لكن دخول آن در جزع محل بحث مي باشد؛ والله العالم. )54 (استفتاءات، س2003 و 2012 و 2014(
6 - حضرت آيت الله جوادي آملي
چيزي كه مايه وهن اسلام و پايه هتك حرمت عزاداري است، جايز نيست، انتظار مي رود از قمه زني و مانند آن پرهيز شود. 
7 - حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني(قدسسره)
با توجه به گرايشي كه نسبت به اسلام و تشيع بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در اكثر نقاط جهان پيدا شده، و ايران اسلامي به عنوان امّ القراي جهان اسلام شناخته مي شود، و اعمال و رفتار ملت ايران به عنوان الگو و بيانگر اسلام مطرح است، لازم است در رابطه با مسايل سوگواري و عزاداري سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام)به گونه اي عمل شود كه موجب گرايش بيشتر و علاقمندي شديدتر به آن حضرت و هدف مقدس وي گردد. پيداست در اين شرايط، مسأله قمه زدن نه تنها چنين نقشي ندارد، بلكه به علّت عدم قابليت پذيرش و نداشتن هيچگونه توجيه قابل فهم مخالفين، نتيجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است شيعيان علاقمند به مكتب امام حسين (عليه السلام) از آن خودداري كنند. و چنانچه در اين مورد نذري وجود داشته باشد، نذر واجد شرايط صحّت و انعقاد نيست. (جامعالمسائل، ج، س 2173.1(
8 - حضرت آيت الله العظمي نوري همداني
مکتب سالار شهيدان حضرت ابي عبد الله عليه السلام، مکتب امر به معروف و نهي از منکر و چشمه جوشان ارزشهاي اسلامي است و تاريخ خونبار عاشورا هميشه با آفريدن حماسه ها و موج ها و با به حرکت در آوردن احساسات و عواطف، الهام بخش کليه نهضت ها و قيام هايي که عليه ظالمان و جباران روزگار صورت گرفته، بوده است... اين خاطره به جوش آورنده خونهايي است که در دل علاقه مندان اين مکتب موج مي زند. مخصوصا در جهان کنوني که دشمنان اسلام از اسلام سيلي خورده و منافع نامشروع خود را از دست رفته مي بينند، در فکر انتقام گرفتن از اسلام ناب محمدي هستند، لذا لازم است (شيعيان) با مراسم عزاداري کار زينبي بکنند يعني با منطق اسلام توام و از هرگونه حرکتي که اين دين مقدس را بي منطق قلمداد نمايد، منزه باشد و عزاداران محترم و متعهد به جاي اينكه قمه را فرق خود بكوبند در فكر آن باشند، قمه را بر سر دشمنان اسلام كه اراضي آنان را اشغال و در فكر تضعيف آنان مي باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزي با ترفند جديدي حيات اسلامي آنان را به مخاطره مي اندازند، بكوبند. (استفتاءات، ج 2، س 597.(

پس شما مشاهده میکنید که اکثر مجتهدین بیان میفرمایند که شعور حسینی از شور حسینی بسیار مهمتر میباشد.

 

جواب سوال 13 : اتفاقا اعتراض کردند و انها و بنی هاشم تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند.

خود بخاري در صحيح بخاري ، ج 5 ، ص 82 و مسلم در ج5 ،ص154 صراحت دارند و قابل توجيه هم نيست . كسي بخواهد اين را توجيه كند ، در حقيقت صحيح بخاري و مسلم را زير سؤال ميبرد .

وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وسلم، ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها على ليلا ولم يوءذن بها أبا بكر وصلى

حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شش ماه زنده بود . بعد از آن كه از دنيا رفت ، شوهرش علي او را شبانه دفن كرد و به ابوبكر كه حاكم اسلامي بود و معمولاً نماز بر ميت را حاكم اسلامي ميخواند ، به او اعلام نكردند .

تا آنجايي كه ميگويد :

<span
موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات ، پاسخ به 17 سوال مهم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:پاسخ به شبهات,شبهات اهل سنت,17شبه ی مهم,, | 15:38 | نویسنده : محمد |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آریا جی اف ایکس